از دوست بپرسید چرا میشکند؟

در کتاب کاغذی در دست مطالعه (به لطف قطعی اینترنت)، در قسمت “برای زنی که متعلق به همه‌ی زنان است” نوشته: برنامه‌گذاران کنسرتی که به افتخار برنده‌ی جایزه‌ی صلح نوبل، شیرین عبادی ایرانی برگزار می‌شد، از من خواسته بودند متنی به مناسبت این واقعه بنویسم.
… اعلام می‌کند که قرار است متن مرا بخوانند. همین لحظه، تکمه‌ای را روی تلفن همراهم فشار می‌دهم، تلفن در آسیاب قدیمی زنگ می‌زند (قبلا همه چیز را هماهنگ کرده‌ایم) و همسرم نیز می‌تواند آنجا با من باشد و به صدای مایکل داگلاس گوش بدهد که جملات مرا می‌خواند.

متنی که در مورد شیرین عبادی ما نوشته و در آنجا خوانده‌اند، بسیار جالب است! در این متن کوتاه از مولوی و حافظ نیز نام برده است. حیفم می‌آید که این متن را بازنویسی نکنم:
مولوی، شاعر ایرانی، زمانی گفت: زندگی به شاهی می‌ماند که کسی را برای انجام ماموریتی به شهر دیگری می‌فرستد. آن مرد می‌رود و صد کار میکند، اما اگر کاری را نکند که به آن مامور است، گویی هیچ نکرده.
به زنی که ماموریت و رسالتش را فهمید.
به زنی که
به جاده نگریست و راه دشواری در پیش رویش دید.
به زنی که
بر این مشکلات سرپوش نگذاشت، آنها را مرئی و فاش کرد.
به او که
نگذاشت تنهایان تنها بمانند
به گرسنگان و تشنگانِ عدالت خوراک داد.
باعث شد ستمگر نیز به اندازه‌ی ستمدیده رنج ببرد،
به زنی که
همواره درهایش را گشوده نگاه داشت،
دست‌هایش را در کار،
گام‌هایش را در حرکت.
برای زنی که
اشعار حافظ ایرانی را تجسم بخشید،
که حتی هفت سال نیکروزی، هفت روز ستم را توجیه نمی‌کند.
برای زنی که امشب اینجاست
باشد که او یکایک ما و همه‌ی ما باشد،
مثالش افزون شود،
هنوز روزهای دشوار بسیار در پیش بدارد تا رسالتش را به انجام برساند، تا برای نسلهای بعد، ظلم تنها در فرهنگ لغت وجود داشته باشد و از زندگی آدمیان رخت بربندد.
راهش دراز باد
گام‌هایش کند باد،
چرا که گام او، گام دگرگونی است،
و دگرگونی، دگرگونی راستین، همواره زمانی دراز می‌برد.

و اما:
1- این «بدارد» در جمله‌ی “هنوز روزهای دشوار بسیار در پیش بدارد تا …” خیلی عمیق است. بهش بیشتر فکر کنید!
2- در حیرتم از اینکه یک غریبه (ی آشنا) در مورد خانم عبادی اینطور می‌گوید و از آنطرف مسئولین خود ما آنطور توی سرش می‌زنند! گرچه، شاید اگر عکس این بود، باید حیران می‌شدم!
3- و ضمنا مهم است آنجا که پائولو داستان “چنگیزخان و شاهینش” را میگوید؛ در پایان نوشته: … «یک دوست، حتی وقتی کاری میکند که دوست ندارید، هنوز دوست شماست.» و بر بال دیگرش نوشتند: «هر عمل از روی خشم، محکوم به شکست است.»
4- و داستان “زغال تنها” نیز بسیار زیباست! حتما بخوانید.

One Reply to “از دوست بپرسید چرا میشکند؟”

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *