عشق الهی

نان پاره ز من بستان جان پاره نخواهد شد

وآنرا که منم ماوا آواره نخواهد شد

وآنرا که منم خرقه عريان نشود هرگز

وآنرا که منم چاره بيچاره نخواهد شد

می چرخم و می رقصم و می نوشم از اين جام

بيخود شده از خويشم و از گردش ايام

اين عشق الهی است حق لايتناهی است

اين عشق الهی است اين شور خدايی است

آن کس که رخش بيند پاداش نخواهد هيچ

بی او به بهشت اندر يک لحظه نپايد هيچ

از خويش برستم من بر سجده نشستم من

خويشم همه غير آمد از غير گسستم من

بتخانه زدم آتش آتشکده را خاموش

لات و هبل و عزی از پايه شکستم من

اين عشق الهی است حق لايتناهی است

اين عشق الهی است اين شور خدايی است

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *