شوق کعبه

یوسف گمگشته باز آید به کنعان غم مخور
کلبه احزان شود روزی گلستان غم مخور

ای دل غمدیده حالت به شود دل بد مکن
وین سر شوریده باز آید به سامان غم مخور

دور گردون گر دو روزی بر مراد ما نرفت
دائما یکسان نباشد حال دوران غم مخور

در بیابان گر به شوق کعبه خواهی زد قدم
سرزنشها گر کند خار مغیلان غم مخور

————————————–

بعضی به مکه میروند برای خرید

بعضی بخاطر خانه خدا

و برخی به شوق خود خدا

پدر شهیدی را میشناسم که میگفت: یا خود خدا

وقتی سخن از سوغاتی و تجارت است

یاد لحظه ای میافتم که در کربلا

در جوار محل شهادت حضرت علی اصغر (ع)

رییس کاروانمان میخواست از وقایع عاشورا بگوید و

گوش کسی (مخصوصا زنها) بدهکار نبود؛ که بدنبال خرید بودند!

رییس کاروان عصبانی شد و بانگ برآورد که:

آقا اومدید اینجا زیارت یا تجارت؟!

به خدا در بازار ایران از این اجناس بنجل چینی

به مراتب بیش از اینجاست…

******************

خدایا ما را بپذیر. آمین

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *