هنگ 2

الآن نگاهی به معنی کلمه hang  کردم. از این کلمه معانی مصلوب شدن و تعلیق برداشت میشود.

اولین باری که یادم میاد  هنگ کرده باشم، وقتی بوده که داستانش را در ابتدای وبلاگنویسی ام نوشتم.

دیروز برای دومین بار در عمرم (؟!) به معنای واقعی کلمه هنگ کردم:

داشتم تو قم دنبال دستگاه آب کارتی میگشتم. رسیدم به خط آهن. از دور دیدم که مردی گالن بدست می آید و خوشحال شدم که نشانی از دستگاه آب دارد یقینا. درست بود. درست جلوی دستگاه آب در کنار خط آهن ماشین را متوقف کردم. پس از آن مرد، نوبت من بود. 2 گالن 10 لیتری داشتم. اولی را پر کردم و در ماشین گذاشتم. تا آمدم سراغ دومی، دخترکی به همراه یک پسر کوچکتر از خودش به دستگاه نزدیک شد و با لحن کودکانه اش به پسرک گفت

بذار  من دستم را بشورم

گفتم چطور میخواهی دستت را بشوری؟! این که شیر آب نیست و همینطوری به تو آب نمیده

من که کارت آب را در دستگاه گذاشته و 10 لیتر را انتخاب کرده بودم، داشتم با خود فکر میکردم که مثلا قبل از اینکه بخواهم گالن را زیر شیر بگیرم، اجازه بدهم با قدری آب دستش را بشوید.

ناگاه دیدم که دست کثیفش را به دهانه شیر آب چسباند و چون آبی نمی آمد، بسرعت از آن دست برداشت و مشغول رفتن شد!!!

شدیدا هنگ کردم!!!

از یک طرف داشتم فکر میکردم که خب حالا من باید چکارکنم؟ خوبه اول بذارم قدری آب بره تا سر شیر آب تمیز بشه

همزمان داشتم هاج و واج به دخترک که داشت دور میشد نگاه میکردم. حیران بودم از این کاری که کرد. با خود فکر میکردم که به او چه بگویم؟ آیا اصلا صحبت کردن با او فایده ای دارد؟

از طرف دیگر با خود فکر کردم که از کجا معلوم؟ شاید این کار را همین دختر یا دیگرانی شبیه او قبلا هم انجام داده باشند و لذا این شیر آلوده باشد

چشم به دختر داشتم. میخواستم صدایش کنم و بگویم: دختر جان دیگر این کار را تکرار نکن. اما قدرت انجام چنین کاری را نداشتم و منگ بودم.

ناگاه شنیدم صدای شرشر آب را و به سمت دستگاه برگشتم که آبش هدر میرفت. تا آمدم درب گالن را باز کنم و زیر شیر بگیرم، نیمی از 10 لیتر هدر رفت!

بعد برگشتم که با دخترک صحبت کنم که دیگر او را ندیدم که اگر میدیدم هم، هنوز در شوک بودم!!!

نتیجه گیری منگی: امیدوارم هیچوقت هنگ نکنید!

پی نوشت:

پی نوشتی برای “سلام” نوشتم.